اینجا هویزه است! سرزمین بزرگ دلان کم سن و سال؛ با خاطرات نبرد نابرابر عده‌اي محدود در مقابل لشگر تانك‌ها و به خون غلتيدن‌هاي جوانان مومن.


هویزه را با نام حسین می شناسند. چه بگویم که حسین تنهاست... و حسین آغاز بودن است و آغاز سرودن ایمان... یارانش از سراسر خاک ایران ندایش را لبیک گفته اند اینجاست حماسه دلاوری ها. به چشم های بارانی ات... اذن بارش بده...

                                  

دقیق که شوی صدای آشنا به گوشت می رسد. اینجا هویزه است! بعد از اینکه با سید حسین  راز دل گفتی، عهد می بندی با او... اینجا گویی بهشت است، بهشتی در میان بیابانهای اهواز. نسیم خنکی نوازشت می کند. عشق را اینجا نشان داده اند... با وجود سیدحسین و یارانش اینجا بصیرت می یابی... متوجه می شوی که تنا باید به حبل الله چنگ بزنی تا برگه عروجت را مهر کنند. کمی آن طرف تر یادمان شهدایی ست که بخاطر جانبداری از حق، سرمایه وجودیشان، جانشان را، نثار کردند... 

               

            عشق یک سینه هفتاد و دو سر می خواهد

                                     بچه بازی است مگر، عشق جگر می خواهد