تذهیب نفس

ابراهیم به هیچ وجه گرد گناه نمی چرخید.برای همین الگویی بود برای تمام دوستان !
حتی جایی که حرف از گناه زده میشد سریع موضوع را عوض میکرد.
هر وقت می دید بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب میگفت: صلوات بفرست!
ویا به هر طریقی بحث را عوض می کرد.
هیچ گاه لباس تنگ یا آستین کوتاه نمی پوشید و …
شهید جنگروی تعریف میکرد:
پس از اتمام هیات نشسته بودیم دور هم ،داشتیم با بچه ها حرف میزدیم ،ابراهیم در اتاق دیگری تنها نشسته بود
توی حال خودش بود…
وقتی بچه ها رفتند آمدم پیش ابراهیم ، هنوزمتوجه حضورمن نشده بود.
با تعجب دیدم هر چند لحظه ، سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش میزند!
با تعجب گفتم:چیکار میکنی داش ابرام؟
تازه متوجه حضور من شده بود از جا پرید ،ازحال خودش خارج شد،بعد مکثی کرد و گفت:
هیچی،هیچی چیزی نیست!
گفتم : به جون ابرام نمیشه! باید بگی برای چی سوزن زدی به صورتت.
مکثی کرد وخیلی آرام مثل آدم هایی که بغض کرده اند گفت:
سزای چشمی که به نامحرم نگاه کنه همینه!
یکی از صفات برجسته ی ابراهیم دوری از نامحرم بود ، اگر میخواست با نامحرم حتی از بستگان صحبت کند
به هیچ وجه سرش را بالا نمی گرفت.
به قول دوستانش : ابراهیم به نا محرم آلرژی داشت!
منبع:کتاب سلام برابراهیم
چشم های هزاران شهید بر اعمال شما دوخته شده است.
پهلوانی شجاع٬مداحی دلسوخته٬معلمی فداکار٬کشتی گیری قهرمان٬رفیقی دلسوز٬فرماندهی پر تلاش٬استاد تهذیب نفس٬وانسانی عاشق خدا٬...