آه ای شهادت العجل

گاهی وقت ها وقتی به شهادت فکر میکنم با خودم می گویم تو کجا و شهادت کجا...؟ اما نمیدانم چرا این قدر امیدوارم همیشه در این لحضه ها با خودم میگویم خدا کریم است درست است عملت رنگ شهادت ندارد و اگر عملت در ترازوی عمال بگذارند جز شرمندگی چیز دیگری گیرت نمی اید اما ...
اصلا من کجا و شهادت کجا، شهادت برای ادم خوب هاست،نه برای گناهکاری مثل من که دفتر عمالش سفید است قلبش سیاه.خدایا قبول دارم گناهکارم ولی...همیشه تو را اینگونه صدا زده ام ای تبدیل کننده گناهان به حسنات.کرم تو در پیش بنده ات انقدر زیاد است که میداند نه تنها می بخشی بلکه گناهانش را تبدیل به حسنات میکنی...قبول دارم زیاده خواهم اخه اگر زیاده خواه نبودم که شهادت را نمیخواستم.
میگویند شهادت هنر مردان خداست درست است من مرد نیستم و در زندگی نتوانستم خدایی باشم ولی میشود این بار را سوا نکنی خدایا این بار ما رو جزء درهمی ها بردار و ...همان طور که یک عمر گناه کردم و تو پوشاندی همان طور که تو یک عمر عیب هایم را پوشاندی و من بی خرد عیب های داشته و نداشته بندگانت را عیان کردم،این بار هم به بدی من نگاه نکن.
میگویند شهدا گل چین های خدا در بین بندگانش هستند،خدایا این بار منه خارهم جزء گل ها بردار و...
خدایا شنیده ام در مقابل جانم فردوس میدهی اما...میخواستم بگویم من برای فردوس تو جانم را نمیخواهم بدهم من تو را میخواهم...وصال تو...میدانم باز هم دارم گنده تر از اعمالم صحبت میکنم میدانم ولی تو مهربانی ای حبیب من،قبول دارم دوست خوبی نبوده ام اما در حقم رفاقت کن...منتظرم
پهلوانی شجاع٬مداحی دلسوخته٬معلمی فداکار٬کشتی گیری قهرمان٬رفیقی دلسوز٬فرماندهی پر تلاش٬استاد تهذیب نفس٬وانسانی عاشق خدا٬...