پا برهنه ها میریم کرب و بلا

مقتدر مظلوم:مرجع کد ابزار مذهبی (نوای آنلاین) و شهدا

گردان پشت میدون مین زمینگیر شد 
چند نفر رفتن معبر باز کنن 
۱۴ساله بود 
چند قدم دوید سمت میدان ... یکدفعه ایستاد!! 
همه فکر کردند ترسیده!!! 
یکی گفت: خب ! طفلک همش۱۴سالشه!!! 
پوتین هاشو داد به بچه ها و گفت: "تازه از گردان گرفتم ، حیفه! بیت الماله!" 
و پا برهنه رفت...

شهید حاج شیرعلی سلطانی

هم مداح بود هم شاعر اهل بیت(ع). می گفت: "شرمنده ام که من با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟"

بعد شهادت وصیت نامه ش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه ی مسجد المهدی کندم. سراغ قبر که رفتند دیدند به هیکلش کوچیکه. وقتی جنازه اش اومد قبر اندازه ی اندازه بود، اندازه ی تن بی سرش...

شهید حاج شیرعلی سلطانی
مسئول تبلیغات تیپ امام سجاد علیه الســلام
تولــد: ۱۳۲۷فارس.شیراز
شهادت: ۲/۱/۱۳۶۱غرب شوش، عملیات فتح المبیـن

اخوی اگه شهید شدی شفاعت یادت نره!

مثلا آموزش آبی خاکی می دیدیم. یکبار آمدیم بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم ولی نشد.

فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به مردن و غرق شدن، از چپ و راست وارد و ناوارد می ریزند توی آب با عجله و التهاب من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه زرنگی کلاه سرشان رفته است.

کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از سد بنا کردم الکی زیر آب رفتن. بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن. و خلاصه نقش بازی کردن.

نخیر هیچکس گوشش بدهکار نیست. جز یکی دو نفر که نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن: خداحافظ! اخوی اگه شهید شدی شفاعت یادت نره!!!!!